انیساانیسا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

مثل عشق

یه اتفاق بد

عزیزم یکشنبه صبح برای مامانی یه اتفاق بد افتاد که برات میگم. مامان بعد از اینکه تو رو خوابوند رفت نهار بذاره حدود ساعت 9 صبح (اون روز تو صبح زود بیدار شده بودی) و با چاقوکه داشتم کار میکردم یکدفعه نمیدونم چی شد که چاقو در رفت و دستم رو برید (پایین انگشت وسطم)اول فکر کردم که یه زخم کوچولو اما از شدت خونی که میامد و وقتی نگاه کردم دیدم واااااااااااای انگار انگشتم داره کنده میشه و به هیچ جا وصل نیست! نمیدونم چه جوری به باباسعید و مامان جون زنگ زدم و اونا هم سریع خودشون رو رسوندن.خدا رو شکر که تو خواب بودی. همه ی آشپزخونه روی خون بود و وقتی مامان اینا امدن من از حال رفته بودم و جون نداشتم که برم اورژانس! وقتی هم زنگ زدن به اورژانس او...
22 اسفند 1390

شعری که آنیسا دوست داره

یه روز یه آقا خرگوشه            رسید به یه بچه موشه موشه دوید تو سوراخ                  خرگوشه گفت آخ وایسا وایسا کارت دارم           من خرگوشه بی آزارم بیا از سوراخت بیرون               نمی خوای مهمون یواش موشه اومد بیرون      یه نگاهی کرد به مهمون دید که گوشاش درازه                     ...
20 اسفند 1390

اندر حکایت جابجایی

نمیدونم چرا توی این خونه ی جدید آنیسا یه کمی ترسو شده ؟! تا منو نمیبینه جیغ و داد راه میندازه . فکر کنم هنوز به محیط خونه عادت نکرده. اینترنت من هنوز نوصلیده و ما در فراغش به سر میبریم به خاطر همین خیلی حرفم نمیاد چون میام خونه بابا و با نت امید وصل میشم . توی چند روز اینده درست میشه انشا الله. انیسا خیلی خیلی شیرین شده و خواستنی . بعدا از شیرینکاریهاش مینویسم.  
19 اسفند 1390

جابجایی

توی چند روز گذشته در حال جابجا شدن و رفتن به خونه ی جدید بودیم ! آنیسا بسیا بسیار شیطون شده چون تو این چند روز خونه ماماجونی و باباجونی بوده و هر قدر که دلش میخواسته آتیش سوزونده و هیچکی هیچی بهش نگفته! پی امد این ماندنها این بوده که خانم برای رسیدن به مقاصدش زار میزنه و با گریه و زاری اون چیزی که میخواد بدست میاره.......
14 اسفند 1390

حروف اسم نمایانگر شخصیت درونی!

ژاپني ها بر اين عقيده اند كه حروف اسم بر اساس اين ليست بيانگرخلقيات وشخصيتِ دروني انسانهاست A: نعمت خدا B: عشقِ هم . C: معصوم D: با استعداد E: خوب اما شكننده F: احساسي براي ديگران G: منطقي H: آرام I: مودب J: لذت بردني از زندگي K: قابل عاشق شدن L: با مزه M: عالي N: مغرور O: ورزشكارP: خنده رو Q: باحالR: غيرقابل پيش بينيS: با احساسT: خالص و حقيقيU: سودمند و باهوش V: عصباني W: بيخيال X: نابغهY: لذت بردنيZ: خوش مشرب براي مثال: آنیسا: نعمت خدا....مغرور....مودب...با احساس...نعمت خدا نمیدونم چرا بچه ام دو بار نعمت خدا شده!!! واقعا نعمتی تو عزیز دلم ...
4 اسفند 1390

عسلکم طاقت دوریتو ندارم

عزیزم امروز عصر بخاطر اینکه من و بابا میخواستیم وسایل خونه رو جمع کنیم تو رو بردیم خونه مامان جون تا راحت و سریع کارا رو انجام بدیم . دیگه از این خونه داریم میریم اونم به خاطر شما چون میخواهیم خونمون بزرگتر باشه. از حدود ساعت 6 تا 10 پیش مامان جون بودی . حدود 10 که شد به بابا سعید گفتم دیگه بریم بسه. واقعیتش این بود که دلم برات یه ذره شده بود.مامان طاقت دوریتو نداره . نمیدونم چرا تازه گیا اینطور شدم و دلم تاب نمیاره که مدت زیادی ازم دور باشی. وقتی امدیم خونه بغلت کردم و بوسیدمت چون خیلی دلتنگت شده بودم. مامان فدات بشه الهی دختر گلم ...
2 اسفند 1390

تاثیر ساعات مختلف خواب شب بر سلامتی

داشتن عادات غذایی صحیح و توجه به زمان خوابیدن و استراحت برای حفظ  سلامت بدن  مهم است تا بتواند مواد مغذی را جذب و مواد زائد را دفع کند. برای سالم زیستن، باید خواب راحت و آرامی داشته باشیم. به موارد زیر دقت کنید تا اهمیت خوابیدن برای شما روشن گردد: ساعت ۹ تا ۱۱ شب:  زمانی است برای از بین بردن مواد سمی و غیر ضروری که این عملیات توسط آنتی اکسیدان ها انجام می شود. دراین ساعت بهتر است بدن در حال آرامش باشد. در غیر این صورت اثر منفی بر روی سلامتی خود گذاشته اید. ساعت ۱۱ تا ۱ شب:  عملیات از بین بردن مواد سمی در کبد ادامه دارد و شما باید در خواب عمیق باشید. ساعت ۱ تا ۳ نیمه شب:  عملیات سم زدایی در کیسه صفرا ، در ...
28 بهمن 1390

انتخاب کفش

امروز که اماده شده بودیم بریم خونه مامان جون بعد از پوشوندن لباسهای نی نی دخملی کفشهاشو هم پاش کردم.ولی خانم خانما این کفشها رو نمیخواستن! بعد از کلی غر زدن و اوردن یکی دیگه از کفشهاش که یکمی بهش بزرگه میخواست اونا رو بپوشه و من هر چی تلاش کردم راضی نشد که نشد حتی راضی نشد کفش سوت سوتیهاشو بپوشه! اول این کفشها پاش بود و بعد اینا رو میخواست بپوشه و من میخواستم اینا رو نپوشه چون بهش بزرگه و سعی کردم سوت سوتیشو پاش کنم چون اونا رو دوست داره  اما نشد و آنیسا خانم همونی رو که میخواست پوشید ...
28 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مثل عشق می باشد